«ویلیام گلسر» گسترش دهنده نظریات دبلیو ادواردز دمینگ در زمینه «واقعیت درمانی» و «نظریه انتخاب» محسوب میشود. از مهمترین دستاوردهای گلسر، تمرکز بر مشاورهی فردی است. نظریههای او در محیط کار و محیط مدرسه، با تکیه بر ویژگیهای فردی هر شخص، مسئولیت پذیری او، دگرگونی شخصیتی و هویت فردی هر شخص استوار است. گلسر قویاً مخالف این بود که یک نسخهی مشابه برای تمام افراد بپیچند. او معتقد بود ابتدا باید تمام وجوه شخصیت هر فرد مشخص شود و بعد از دستهبندی اختلالات روانی هر فرد، به درمان او بپردازند. به همین علت گلسر کاملا با روانپزشکانی که از همان ابتدا و بدون کسب شناخت کافی از شخصیت افراد برای بیماران دارو تجویز میکنند مخالف بود.
گلسر در ۱۹۲۵ در کلیولند اوهایو به دنیا آمد. لیسانس خود را در رشتهی شیمی گرفت و مدتی به عنوان مهندس شیمی به کار مشغول بود. در این دوره، به ارتش فراخوانده شد. بعد از برگشت خود از ارتش، فوق لیسانس خود را در رشتهی روانشناسی بالینی گرفت و سرانجام در سال ۱۹۵۳ دکترای روانشناسی خود را دریافت کرد. ویلیام گلسر در سال ۱۹۶۷ موسسهی خود را تحت عنوان موسسهی تئوری انتخاب تاسیس کرد. این موسسه به آموزش مشاوران، مربیان و رهبران میپردازد. امروزه این مؤسسه مشغول به توسعه ابزارها، منابع و پشتیبانی برای همه افراد، موسسات، مدارس و سازمانهایی است که میخواهند مزایای تمرین تئوری انتخاب را درک کنند و به کار بگیرند.
مشهورترین اثر ویلیام گلسر، «تئوری انتخاب» است که پایه و اساس کلی عقیدهی او را شکل میدهد.
یک از سه: تئوری انتخاب
«تئوری انتخاب، درآمدی بر روانشناسی امید»، کتابی روانشناسی است. این کتاب بر اهمیت انتخابها تاکید میکند. این کتاب تماما برخلاف نظریهی آشنای زندگی در دنیایی در زیر سلطهی کنترل بیرونی و برانگیخته شدن توسط عوامل بیرونی است. برای مثال، در حالی که بیشتر روانپزشکان و صاحب نظران معتقد هستند که عمدهی مشکلات ما نشات گرفته از گذشته و دوران کودکی ما هستند، گلسر معتقد است مشکلات ما نه در گذشته، بلکه در زمان حال ریشه دارند. او معتقد است برای داشتن یک زندگی بهتر و پیشرفت و گذر از مشکلات، باید لحظهی حال را به جای گذشتهای که دیگر وجود ندارد و از محدودهی کنترل ما خارج است، تغییر دهیم.
یکی از جالبترین و مهمترین مباحث بررسی شده در این کتاب، ماشین رفتار است. گلسر رفتار انسانها را به ماشینی تشبیه میکند که شامل چهار چرخ «احساس»، «فیزیولوژی»، «عمل» و «تفکر» است. دو چرخ جلویی از عمل و فکر تشکیل شدهاند و در راستای یکدیگر قرار دارند درحالی که چرخهای عقب شامل احساس و فیزیولوژی است که تابع مسیر حرکت فکر و عمل هستند. گلسر معتقد است هر یک از رفتارهای انسان، انتخابی است که برای ارضای نیازهایش میکند. این رفتارها یا به عبارتی انتخابها، نشات گرفته از دنیای درونی هر فرد هستند و ارتباطی با محرکهای بیرونی و دنیای پیرامونش ندارند. به عبارتی، ما در هر شرایطی، برای ارضای نیازها و خواستههای روحی و درونیمان، انتخاب میکنیم تا به روش مشخصی رفتار کنیم. به گفتهی گلسر، هر انسانی ۵ نیاز اساسی دارد. این نیازها عبارتند از:
- نیاز به بقا
- نیاز به عشق و احساس تعلق و معنویت
- نیاز به قدرت (موفقیت، ارزشمندی شخصی، شهرت)
- نیاز به آزادی و خودمختاری
- نیاز به تفریح
در آخر، گلسر ۱۰ اصل اساسی تئوری انتخاب را بیان میکند مثل: «ما مالک هیچکس نیستیم و نمیتوانیم رفتارهای دیگران را کنترل کنیم. ما فقط میتوانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم.»، «مشکلات عاطفی، بخشی از زندگی حال حاضر ما هستند.»، «وقایع دردناکی که در گذشته بر ما رفتهاست، اگرچه بر آنچه امروز هستیم تأثیری شگرف داشته، ولی بازنگری و مرور این گذشته دردناک، بر آنچه امروز لازم است انجام دهیم، یعنی بهبود بخشیدن به رابطه مهم کنونیمان، اثر ناچیزی دارد و کمکی به ما نمیکند.»، «تمام رفتارهای کلی، انتخاب هستند اما ما فقط بر مؤلفههای عمل و فکر بهطور مستقیم و بر مؤلفههای احساس و فیزیولوژی بهطور غیرمستقیم کنترل داریم، یعنی با انتخاب شیوه عمل و فکرمان و به واسطه آنها احساسات و فیزیولوژی خود را نیز میتوانیم کنترل کنیم.»
دو از سه: معلم مدرسهی کیفی
مخاطبان ویلیام گلسر در کتاب معلم مدرسهی کیفی، معلمان و دبیرانی هستند که قصد دارند سیستم قدیمی و سنتی حاکم بر مدارس و سیستم آموزشی را کنار گذاشته و رابطهای کارآمدتر و سالمتری را با شاگردانشان تشکیل دهند. اولین نکتهای که گلسر در کتاب «معلم مدرسه کیفی» به آن اشاره میکند، اهمیت نزدیک شدن مربی به دانشآموزان و صمیمیت بین آنها است. بر اساس این دیدگاه، معلم نباید رئیس دانشآموزان باشد. بلکه باید در قالب رهبری دلسوز و همراه جلوه کند. قدم اول برای رسیدن به این جایگاه برقراری ارتباطی صمیمی و عمیق، با تکتک دانشآموزان است. در این شیوه، رابطهای صمیمی بین دبیر و دانشآموزان، به صورت طبیعی و به دور از اجبار و ضرورت شکل میگیرد. در این نقطه، دانشآموزان و معلمان، شناختی نسبی نسبت به یکدیگر پیدا میکنند و با تکیه بر آن، میتوانند نقاط ضعف و نقاط قوت یکدیگر را تشخیص دهند. این مهم باعث به وجود آمدن ارتباطی مستقیم بین دانشآموز و معلم میشود.
در قدم بعد، مانند هر رابطهی سالم دیگری، علت هر کار و علت هر خواستهای برای طرف مقابل به صورت کامل توضیح داده میشود. برای مثال اگر تکلیفی به دانشآموزان خود میدهید، اهمیت انجام آن و تاثیری که بر آنها میگذارد را برایشان توضیح دهید. چرایی انتخاب این تکلیف بهخصوص را برایشان توضیح دهید. اینجا است که هر کدام از طرفین، به صورت منطقی علت درخواست طرف مقابل را درک میکنند و در صدد انجام آن برمیآیند. در این نقطه، استاد از جایگاه یک رئیس که، بدون هیچ توضیحی امرونهی میکند و صرفا درخواستهایی دارد که باید انجام شوند، به رهبر و راهنمایی تبدیل میشود که درحال یاری دانشآموزان برای رسیدن به بهترین خود هستند. کسی که خارج از مسیر و نظارهگر نیست، بلعکس، در مسیر حضور دارد و یاریرسان است.
فصلهای این کتاب به شکل زیر هستند:
- ۱. معلمان مدرسهی کیفی هیچگاه ریاست نمیکنند، آنان همواره راهبری میکنند
- ۲. معلم مدرسهی کیفی همواره یک مربی حرفهای است
- ۳. شش شرط کیفیت
- ۴. دانشآموزان نیاز دارند شما را بشناسند و دوست بدارند
- ۵. معلم مدرسهی کیفی مهارتهای سودمندی را آموزش میدهد
- ۶. آموزش مطالب مفید در دورهی اول دبیرستان
- ۷. تکلیف مدرسهی کیفی
- ۸. آموزش مهارتهای غیرآموزشی
- ۹. ارزیابی همزمان
- ۱۰. افزایش تعداد کارکنان کلاس درس
- ۱۱. آموزش تئوری انتخاب به دانشآموزان
- تکالیف کیفی بدون نمرهدهی
شیوههای صحیح درس دادن نیز از مسائلی هستند که در این کتاب بررسی میشوند. برای مثال، بهتر است از ترغیب به حفظ کردن و به خاطر سپردن مسائل غیرضروری که صرفا در راستای اهداف محیط آکادمیک قرار میگیرند پرهیز شود و به جای آن، تنها تدریس و فهم مسائل حقیقتا ضروری مهم در دستور کار قرار گیرد:
امروزه بسیار رایج شده است که دانشآموزان را برای دستیابی به سواد فرهنگی تحت فشار میگذارند؛ یعنی باید از جنبههای مختلف فرهنگ اجتماعی خود اطلاعات داشته باشند، در این زمینه نیز کتابهای زیادی نوشته شده است. ولی یک معلم مدرسه کیفی هرگز دانشآموزان را از طریق حفظ اطلاعات زیاد در بارهی فرهنگ اجتماعی، مجبور به آموختن سواد فرهنگی نمیکند؛ بلکه با روش گفتوگو، مطالعه و نیز با تکلیف غیراجباری برای منزل و گفتوگو با افراد خانواده، ارزش آشنایی با فرهنگهای گوناگون و جنبههای مختلف فرهنگ را به آنها گوشزد میکند. دانشآموزان نیز اگر مطلبی را ارزشمند بدانند، بهتر به یاد میسپارند، ولی احتمال به یاد داشتن مطلبی که مجبور به حفظش شدهاند بسیار دردناک است.
سه از سه: واقعیت درمانی
ویلیام گلسر اعتقاداتی ضد فرویدی داشت و به خاطر این عقاید از بیمارستان کهنه سربازان اخراج شد. کتاب «واقعیت درمانی» به تشریح روشهای جایگزین او بر روشهای روانکاوانهی فروید میپردازد. گلسر در کتاب واقعیت درمانی، به تشریح و توضیح این روشهای جایگزین میپردازد و آنها را با روشهای درمانی رایج دیگر مقایسه میکند و نمونههای موفق این روشها را با مخاطب به اشتراک میگذارد. گلسر معتقد است برچسبهایی که به افراد روانپریش در قالب «بیمار»، «مریض» و «بیمار روانی» زده میشود به مرور برای فرد تبدیل به دستاویزی میشود تا با تکیه بر آن خود را از هر مسئولیت و تقصیری مبری کند. در این موقعیت، فرد تصور میکند همهی آنچه موجب گرفتاریاش شده، خارج از محدودهی اراده و کنترل او است. این دیدگاه باعث بروز «مسئولیت گریزی» میشود.
گلسر با تکیه بر اساس و پایهی تئوری انتخاب، همانطور که بالاتر نیز گفته شد، بر این عقیده است که رفتارهای هر فرد، برای ارضای نیازها و خواستههایش است. پس اگر آدمی حال خوبی ندارد یا شرایط زندگی خوبی ندارد، علت آن به سادگی این است که انتخابهای درستی نداشته است و به عبارتی دیگر، او و تنها او است که مسئول شرایط کنونی خود است. و تنها خود فرد میتواند با ایجاد تغییر در انتخابهایش، شرایط خود را تغییر دهد.
کتاب واقعیت درمانی در شش فصل نوشته شده است. بخش اول کتاب – «نظریه»- به توضیح و تشریح نظریه و ماهیت کلی شیوههای درمانی میپردازد. بخش دوم -«عمل»- شواهد و نمونههایی دال بر تایید و درستی نظریهها را به خواننده ارائه میدهد.