اتریش سرزمینی در قاره‌ی اروپا است که مهد موسیقی و زادگاه موسیقی‌دانان زیادی به‌شمار می‌رود. با این وجود ما قرار نیست تا در این‌جا به سراغ اپراهای بزرگ و باشکوه اتریشی برویم بلکه می‌خواهیم آثاری از نویسنده‌ای را معرفی نماییم که در مقطعی از زندگی‌اش با رنج‌ها و سختی‌ها فراوانی رو‌به‌رو شد اما امید و انگیزه‌ی خود را به زندگی از دست نداد و ماندن و جنگیدن را برگزید. او روان‌پزشک بود و در شهر وین زندگی می‌کرد اما سپس توسط نازی‌ها دستگیر می‌شود و به اردوگاه‌های کار اجباری انتقال می‌یابد. جایی که در آن‌جا جز درد و رنج چیز دیگری نمی‌شد یافت و به‌نوعی جهنمی در کره‌ی زمین به‌حساب می‌آمد. این نویسنده و روان‌پزشک اتریشی ویکتور فرانکل نام دارد که شاید شما نام او را شنیده و کتاب یا کتاب‌هایی از او خوانده باشید. ما در این‌جا می‌خواهیم تا سه کتاب از ویکتور فرانکل را برای شما معرفی کنیم. این کتاب‌ها عبارتند از: انسان در جست‌و‌جوی معنا، آری به زندگی، و روان‌درمانی و اگزیستانسیالیسم. اما پیش از هر چیز بهتر است با ویکتور فرانکل آشنا شویم. پس با ما همراه باشید.

آشنایی با ویکتور فرانکل

ویکتور فرانکل نویسنده و روان‌پزشک اتریشی است که در سال ۱۹۰۵ چشم به جهان گشود. او از دوران نوجوانی با فروید مکاتبه می‌کرد و یکی از دست‌نوشته‌هایش در حوزه‌ی روان‌کاوی را برای او فرستاد. فرانکل در دهه‌ی ۱۹۳۰ در بیمارستان وین رییس بخش خودکشی زنان بود و در سال‌های پایانی آن دهه به عنوان عصب‌شناس و روان‌پزشک کار خود را آغاز کرد و این همزمان بود با اشغال و الحاق اتریش به آلمان نازی در سال ۱۹۳۸. ویکتور یهودی بود و این برای او که کشورش توسط نازی‌های ضدیهود اشغال شده بود خطر بزرگی محسوب می‌شد که سرانجام هم این خطر در خانه‌اش را کوبید و راهی اردوگاه‌های کار اجباری‌اش کرد. فرانکل در این اردوگاه‌ها سختی‌های زیادی را تحمل کرد و با توهین‌ها و تحقیرهای متعددی روبه‌رو شد اما با روحیه‌ی بالایی همه‌چیز را تحمل کرد و توانست با الهام از آن شرایط مکتب معنادرمانی را شکل و توسعه دهد تا سرانجام در سال ۱۹۴۵ آزاد شد. روان‌پزشک اتریشی پس از پایان جنگ به ریاست بخش اعصاب در بیمارستانی در وین رسید و به مقام استادی در رشته‌ی روان‌پزشکی و عصب‌شناسی دست یافت. ویکتور فرانکل در سال ۱۹۹۷ درگذشت.

یک از سه: روان‌درمانی و اگزیستانسیالیسم

در کتاب روان‌درمانی و اگزیستانسیالیسم مقالات و سخنرانی‌هایی درباره‌ی معنادرمانی وجود دارد که در طی چندین سال توسط ویکتور فرانکل گفته و نوشته شده است. نویسنده در بخش نخست کتاب معنادرمانی را معرفی می‌کند و پایه‌ها و اصول آن را شرح می‌دهد و می‌گوید که معنادرمانی بر سه فرضیه‌ی بنیادین بنا شده است: آزادی اراده، اراده‌ی معطوف به معنا، معنی زندگی. فرانکل ضمن توضیح‌دادن این سه فرضیه، مثال‌هایی از بیمارانش می‌آورد که باعث یادگیری و درک بهتر و بیشتر ما می‌شود. مقالات و سخنرانی‌هایی که در این کتاب وجود دارد توسط فرانکل گلچین شده و با ذکر تاریخ در کتاب گنجانده شده است. مثلا در یکی از سخنرانی‌ها که در سال ۱۹۶۵ در دانشگاه دالاس تگزاس ایراد شده، فرانکل به موضوع معنادرمانی و رنج می‌پردازد و بیان می‌دارد که رنج نیز از معنای زیادی برخوردار است و فقط کافی است که بپزیریم که درد و همچنین مرگ اجتناب‌ناپذیر است و نادیده‌گرفتنی نیست و اگر انسان نامیرا بود دیگر استعداد و انگیزه‌ای در زندگی‌اش نداشت چون آن‌وقت می‌توانست هر زمانی که اراده کند به کارهای کوچک و بزرگ خود برسد و مدام آن‌ها را پشت گوش بیندازد.

جملاتی برگزیده از این کتاب

هرگز نمی‌توان آینده‌ی یک شخص را جز در چهارچوب وسیع‌تری چون بررسی آماری یک گروه پیش‌بینی کرد. شخصیت فرد اساسا غیرقابل‌پیش‌بینی است. مبنای هرگونه پیش‌بینی بیانگر تاثیرات زیستی، روانی یا اجتماعی است، بنابراین یکی از جنبه‌های وجود انسان توانایی گذر از تمام این شرایط است. به همین دلیل انسان در نهایت از خود گذر می‌کند و تا جایی پیش می‌رود که به شخصیتش شکل تازه‌ای می‌بخشد.

***

دیدیم که زندگی در هر وضعیتی و تا آخرین نفس، معنا دارد و این معنا را حفظ هم می‌کند. این مطلب درباره‌ی زندگی یک بیمار حتی بیمار ذهنی هم صادق است. زندگی‌ای که ارزش زیستن نداشته باشد وجود خارجی ندارد. حتی در روان‌پریشی هم شخص، معنویت واقعی یعنی جایی را که ظاهرا راهی به آن ندارد، پنهان می‌کند. بیماری مانع از امکان ارتباط با جهان خارج می‌شود، ولی هسته‌س مرکزی وجود انسان همچنان تخریب‌ناشدنی باقی می‌ماند. اگر این‌گونه نبود روان‌پزشکی معنا نداشت.

دو از سه: آری به زندگی

در کتاب آری به زندگی می‌خوانیم که: درست است که شک‌گرایی و ناامیدی در جهان ما حضور پررنگی دارد اما در پایان این انسان است که ‌می‌ماند و با وجود سختی‌ها جان سالم به‌در می‌برد و به زندگی ادامه می‌دهد. در بخشی از این کتاب‌ هم مانند کتاب روان‌درمانی و اگزیستانسیالیسم به ما گفته می‌شود که رنج‌کشیدن و تحمل درد اگر ضروری و اجتناب‌ناپذیر باشد از معنای زیادی برخوردار است و میرابودن باعث انگیزه‌بخشی و مسئولیت‌پذیری می‌شود و ما را از بی‌تحرکی و ساکن‌بودن باز می‌دارد زیرا زمان ما محدود است و باید به کارها و برنامه‌هایی که می‌خواهیم به آن‌ها برسیم، انجام دهیم. همچنین در این کتاب می‌آموزیم که معناداشتن زندگی صرفا با ادای کلمات میسر نمی‌شود بلکه باید از راه کنشگری و با ایجاد خلاقیت به خلق معنا بپردازیم.

جملاتی برگزیده از این کتاب

از گذشته چه چیزی به ما ارث رسیده است؟ دو چیز: اول اینکه همه‌چیز به شخص انسان بستگی دارد، صرف‌نظر از اینکه تعداد افراد هم‌فکر او چقدر اندک باشد، دوم اینکه همه‌چیز به خود فرد بستگی دارد که از راه کنشگری و نه صرفا با ادای کلمات معنای زندگی را به‌طور خلاقانه در وجود خویش خلق کند. از این رو ما باید با تبلیغات منفی سال‌های اخیر با تبلیغاتی که می‌گوید اول باید فرد بود و دوم کنشگر به مقابله برخیزیم. تنها در این صورت است که مقابله‌ی ما می‌تواند سازنده باشد.

***

به هر حال برای معنا‌بخشیدن به زندگی در هر لحظه تنها یک راه وجود دارد، در هر لحظه تنها نیاز به یک تصمیم است، تصمیم درباره‌ی اینکه چگونه باید به پرسش‌های زندگی پاسخ دهیم. اما زندگی هربار سوال خاصی پیش رویمان می‌گذارد. از همه این مطالب می‌توان استنباط کرد زندگی همیشه امکان تحقق معنا را به ما می‌دهد؛ بنابراین همیشه گزینه‌ای وجود دارد که بتوان معنا را از دل آن بیرون کشید.

سه از سه: انسان در جست‌و‌جوی معنا

طی جنگ جهانی دوم در کنار وحشتی که غرش بمب‌افکن‌ها و صدای رگبار گلوله‌ها در میان مردم ایجاد می‌کرد اردوگاه‌های کار اجباری نیز بذر ترس و اضطراب را در دل زندانیان بخت‌برگشته کاشته بود. اردوگاه‌هایی که بازماندگانش روایت‌های تلخ و دردناکی را از آن روزهای شوم ارائه داده‌اند به‌طوری که شنیدن و خواندن این روایت‌ها حس ترحم را در انسان برمی‌انگیزد و حتی گاه او را از قبول این همه ستمی که بر زندانیان این اردوگاه‌ها رفته بازمی‌دارد. یکی از این روایت‌گران دکتر ویکتور فرانکل است که داستان اسارتش در اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها را در کتابی که نام انسان در جستجوی معنا را بر خود دارد بیان می‌کند. دکتر فرانکل در سال ۱۹۴۲ توسط نازی‌ها دستگیر می‌شود و تا سال ۱۹۴۵ (یعنی تا پایان جنگ) در اردوگاه‌های آشویتس و داخائو زندانی است و پس از آزادی از زندان داستان خودش را درباره‌ی این سال‌های غم‌بار در کتاب انسان در جستجوی معنا شرح می‌دهد.

فرانکل در انسان در جستجوی معنا از توهین‌های تحقیرآمیز زندانبانان نسبت به زندانیان صحبت می‌کند کارهای سخت و طاقت‌فرسای هرروزه را شرح می‌دهد به کوره‌های آدم‌سوزی و اتاق‌های گاز اشاره می‌نماید و در کل از مرگ اخلاق و وجدان در اردوگاه می‌گوید اما با این وجود روحیه‌ی خودش را نمی‌بازد و با همین روحیه‌ی باثبات هرطوری که شده سختی‌های اردوگاه را تحمل می‌کند و سرانجام از جهنمی که نازی‌ها ایجاد کرده بودند رهایی می‌یابد.

جملاتی برگزیده از این کتاب

انسان هرگز به سوی رفتار اخلاقی رانده نمی‌شود. بلکه این انسان است که اراده می‌کند و تصمیم می‌گیرد که رفتاری شایسته و سزاوار باید داشته باشد. او این کار را برای خشنودی انگیزه‌ی اخلاقی خود و رضایت و آسودگی وجدان خویش انجام نمی‌دهد. بلکه آن را به خاطر علت و دلیلی انجام می‌دهد که بدان پای‌بند و معتقد است یا به خاطر کسی که دوستش دارد و یا خدایی که وی را می‌پرستد.

***

در اردوگاه کار اجباری در آن آزمایشگاه انسانی ما زندانیانی را مشاهده می‌کردیم که بعضی از آنان همانند درندگان بودند و برخی دیگر چون قدیسین رفتار می‌کردند. انسان هر دو توان و خصوصیت را در درون خود نهفته دارد و اینکه کدام خصوصیت وی شکوفا می‌شود و کدام را برمی‌گزیند بیشتر بستگی به تصمیمی دارد که خود فرد می‌گیرد نه شرایطی که در آن زیست می‌کند.

دسته بندی شده در: