اگر به دوره‌ی رنسانس یا ادبیات انگلیسی علاقه‌ی زیادی داشته باشید، حتما ویلیام شکسپیر و زبان مخصوص و سحرآمیز او را نیز می‌شناسید. ویلیام شکسپیر، شاعر و نمایشنامه‌نویس دوره‌ی رنسانس (ملکه الیزابت) است که با آثار خود، شاهکارهایی همه فن حریف و مطابق تمام سلیقه‌ها و مخاطب‌ها خلق کرده است. او در نمایشنامه‌ی «شاه لیر»، حماسه‌ای خلق می‌کند که همزمان به مذاق چند گروه مختلف خوش بیاید، خانواده‌ی اشراف و شاهنشاهی، بورژوآزی‌ها و سرمایه‌دارها و همچنین، مردم طبقه‌ی کارگر. گرچه با این وجود، کلام شکسپیر چیزی نیست که بتوان آن را به راحتی «عامه‌پسند» خواند. طرفداران شکسپیر معمولا از دسته‌ی آکادمیک‌ها و کتاب‌خوان‌هایی هستند که بتوانند لحن خاص رنسانسی او را درک کنند. آثار او، حتی در بین بومی‌های انگلیسی‌زبان نیز طرفداران مخصوص به خود را دارد و اگر کسی بخواهد کلامش را درک کند، باید اطلاعات خود را بالاتر ببرد. در همین ابتدا اشاره کنیم که برای پیش‌‎‌مطالعه درباره‌ی این اثر می‌توانید مطلب «لیرشاه؛ انتخاب خربزه وعسل، به جای نوش‌دارو» را در مجله‌ی کتابچی مطالعه نمایید.

اگرچه اجبار زیادی در این مورد در کار نیست. ولی کسی که شکسپیر می‌خواند، شاید مجبور شود آثار او را دو بار بخواند تا به اصل مطلب پی ببرد. واژگان نمادین و پرمعنایی که او انتخاب می‌کند، ثروت غنی زبان انگلیسی دوره‌ی رنسانس را به نمایش می‌گذارد. از همین رو، در ترجمه‌ی آن نیز باید دقت عمل حاصل شود.

البته ممکن است هنگام ترجمه، برخی از کلمات و عبارات دستخوش تغییر بشوند، ولی غنی بودن کلام شکسپیر، به هیچ وجه نباید زیر سوال برود. پس در برگردان واژه‌ها و تعابیر نیز باید از کلام غنی بهره‌برداری شود. به بیان ساده‌تر، هنگام ترجمه‌ی «شاه لیر»، باید این نکته در نظر گرفته شود که ویلیام شکسپیر، چارلز بوکوفسکی نیست که بخواهد با ساده‌گویی خوش‌آیند هر مخاطبی باشد.

نمایشنامه‌ی شاه لیر، تا کنون بارها دستخوش ترجمه شده است و در ترجمه‌ی آن نیز اتفاقات مختلفی رخ داده است. اما یکی از بهترین ترجمه‌های موجود از این اثر، توسط جواد پیمان صورت گرفته است. او به طرز خارق‌العاده‌ای، نه تنها متن را به روان‌ترین شکل ممکن ترجمه کرده، بلکه غنی بودن لحن شکسپیر را به کمک زبان فارسی مخصوصی، حفظ کرده است. این شاهکاری که در ترجمه‌ی شاه لیر به جا مانده، می‌تواند به نوعی نمایانگر نبوغ مترجم باشد. در کنار آن، ما ترجمه‌ی «علی سلامی» را داریم که متن را تا حدودی ساده کرده و ممکن است به مذاق ادبیاتی‌ها چندان خوش نیاید.

بررسی دقیق به‌همراه متن انگلیسی

در نسخه‌ای که توسط «علی سلامی» ترجمه شده، هر صفحه از نمایشنامه در کنار نسخه‌ی انگلیسی آن قرار گرفته است تا به صداقت مترجم ایمان بیاوریم. اما با نگاهی دقیق به اشتباهات مختلفی برخورد می‌کنیم که متن را زیر سوال می‌برد. در ادامه، نمونه‌های مختلفی از متن انگلیسی، ترجمه‌ی جواد پیمان و ترجمه‌ی علی سلامی وجود دارد.

بیایید از همان پرده‌ی اول، مقایسه را شروع کنیم.

Kent- I thought the King had more affected the Duke
 of Albany than Cornwall
GLOUCESTER- It did always seem so to us, but now in the division of.
the kingdom, it appears not which of the dukes he
values most, for equalities are so weighed that
curiosity in neither can make choice of either’s moiety.

شاه لیر

شاه لیر

ناشر : دات

ترجمه‌ی جواد پیمان

امیر کنت: چنین می‌‌پنداشتم که شهریار، امیر آلبانی را بیش از امیر کرنوال گرامی داشته‌اند.
امیر گلاستر: همواره به دیده‌ی ما چنین می‌نمود. اما اکنون که سخن بر سر تقسیم ملک است آشکار نیست که مقام کدام یک والاتر است. زیرا مساوات چنان سنجیده رعیات شده‌است که دقت نمی‌تواند سهم یکی را بر دیگری برتری نهد.

ترجمه‌ی علی سلامی

امیر کنت: گمان می‌کردم پادشاه، دوک آلبانی را بیش از دوک کورنوال دوست بدارد.
گلاستر: همواره در نظر ما نیز چنین می‌نمود. اما، اینک در تقسیم قلمروی سلطنت، به نظر نمی‌رسد کدام یک از دوک‌ها را بیش ارج می‌نهد، زیرا سهم هریک چنان سنجیده شده، که با موشکافی در سهم آن دو، نمی‌توان سهمی برتر برگزید.

همان‌طور که می‌بینید، انتخاب «سهم هر یک» به جای «مساوات»، انتخاب عبارت «موشکافی کردن» به جای «دقت»، انتخاب «گمان می‌کردم» به جای «می‌پنداشتم»، یا حتی انتخاب «پادشاه» به جای «شهریار» همگی می‌تواند نشان دهنده‌ی این باشد که شاه لیر شکسپیر، تا حد زیادی ساده شده و غنای کلمات متنی که به دوره‌ی رنسانس تعلق دارد، از دست رفته است. علاوه بر این، وقتی مشاهده می‌کنیم که به جای «دقت» از عبارت «موشکافی» استفاده شده، به این نتیجه می‌رسیم که ترجمه‌ی دقیقی از کلمه‌ی «curiosity» صورت نگرفته است. بلکه مترادف‌ «دقت» در فرهنگ فارسی، انتخاب شده است.

در بخشی دیگر، علاوه بر ساده‌سازی عبارات، اشتباهاتی نیز به چشم می‌خورد که در ادامه آن‌ها را ذکر خواهیم کرد:

GLOUCESTER
His breeding, sir, hath been at my
Charge. I have so often blushed to acknowledge
Him that now I am brazed to’t.

ترجمه‌ی جواد پیمان

امیر گلاستر: قربان پرورش او به عهده‌ی من بوده است و من چون همواره شرم داشتم این موضوع را به او اطلاع بدهم، اینک شرمنده‌ام.

ترجمه‌ی علی سلامی

قربان پرورش او به عهده‌ی من بوده است.
بارها از پذیرفتن او به عنوان فرزندم شرم داشته‌ام، (!)
اما اکنون احساس آزرم برایم جایی ندارد.

با توجه به مقایسه‌ای که بین متن فارسی و انگلیسی صورت گرفته، متوجه می‌شویم که در ترجمه‌ی علی سلامی،‌ جمله‌‌ی«I have so often blushed to acknowledge Him that now I am brazed toit» به اشتباه ترجمه شده است. چراکه جمله دقیقا می‌گوید که گلاستر از بیان این نکته که او را بزرگ کرده، شرم دارد. ولی هیچ‌جای جمله، به این نکته اشاره نمی‌کند که از پذیرفتن او به عنوان فرزندش شرم دارد! این به خودی خود باعث می‌شود که محتوای داستان شکسپیر، تغییر کند.

در ادامه به جمله‌ی زیر توجه کنید:

Kent-I cannot wish the fault undone, the issue of it being so proper

ترجمه‌ی جواد پیمان

امیر کنت: افسوس نمی‌خورم که چرا این گناه صورت گرفته، زیرا حاصل آن انسانی است بغایت زیبا.

ترجمه‌ی علی سلامی

نمی‌توانم آرزو کنم چنین گناهی صورت نگرفته باشد، زیرا ثمره‌ی آن جوانی بس رعناست.

تنها مترادفی که برای کلمه‌ی wish وجود دارد، «آرزو کردن» نیست و جواد پیمان آن را با عنوان‌ «افسوس خوردن» در متن قرار داده است. اما در ترجمه‌ی علی سلامی، این کلمه با معنای «آرزو کردن» ذکر شده که معنای کلی جمله را ناملموس و خراب می‌کند. چراکه جمله‌ی «نمی توانم آرزو کنم چنین گناهی صورت نگرفته باشد» در زبان فارسی، معنای مشخصی ندارد.

در آخر می‌توان به یکی دیگر از اشتباهات موجود در ترجمه‌ی شاه لیر توسط علی سلامی اشاره کرد که ما را به این باور می‌رساند که بهتر است شاه لیر را با ترجمه‌ی جواد پیمان بخوانیم و از خیر کتاب دو زبانه‌ی فارسی و انگلیسی شاه لیر، بگذریم.

صحنه‌ی دوم پرده‌ی اول شاه لیر، با یک مونولوگ آغاز می‌شود و سپس، مکالمه‌ای بین ادموند و گلاستر صورت می‌گیرد.

GLOUCESTER -Kent banished thus? And France in choler parted
And the King gone tonight, prescribed his power,
Confined to exhibition? All this done
Upon the gad?—Edmund, how now? What news?
EDMUND-So please your Lordship, none. He puts a paper in his pocket.
GLOUCESTER -Why so earnestly seek you to put up that letter?
EDMUND-I know no news, my lord.
What paper were you reading?
EDMUND-Nothing, my lord.
GLOUCESTER -No? What needed then that terrible dispatch
of it into your pocket? The quality of nothing
hath not such need to hide itself. Let’s see. Come, if
it be nothing, I shall not need spectacles.
EDMUND -I beseech you, sir, pardon me. It is a letter
from my brother that I have not all o’erread; and
for so much as I have perused, I find it not fit for
your o’erlooking.

ترجمه‌ی جواد پیمان

امیر گلاستر-کنت بدینگونه تبعید شد و پادشاه فرانسه با قهر و خشم کشور ما را ترک گفت. پادشاه نیز امشب رفت و اقتدار خود را رسما واگذاشت و خود به درآمدی اندک بسنده کرد. اینها همه حاصل شتاب در تصمیم است. ادماند، حالا چه خبر است؟
ادماند-اگر خداوندرا این گفته خوش می‌آید. (با شتاب نامه را پنهان می‌کند)
امیر گلاستر- چرا اینگونه آزمندانه و با شتاب آن نامه را به جیب فرو می‌بری؟
ادماند-ای سرور من، خبری نیست.
امیر گلاستر- آن نامه که می‌خواندی چه بود؟
ادماند-هیچ، آقا.
امیر گلاستر- هیچ؟ پس چه موجب شد که آنرا با شتاب هراس‌آمیز در جیب خود فرو بری؟ چیزی که ماهیتش هیچ است واجب نکند که بدان سان به شتاب پنهان شود. بگذار ببینم، بیا، اگر هیچ باشد از دیدنش دست می‌کشم.
ادماند-آقا تمنا دارم معذورم دارید. این نامه ایست از برادرم و هنوز همه‌ی آن را نخوانده‌ام و از آنچه خوانده‌ام چنین دریافته‌ام که ارزش مطالعه‌ی شما را ندارد.

ترجمه‌ی علی سلامی

گلاستر: کنت بدین سان تبعید شد؟ و پادشاه فرانسه با خاطری رنجیده رفت؟ و پادشاه نیز امشب عزیمت کرد؟ قدرتش را تفویض کرد، و تنها عنوانش را حفظ کرد؟ و همه‌ی این مسائل به ناگاه رخ داد؟ ادموند تویی؟ چه خبر؟
ادموند: به لطف سرورم، هیچ.
نامه را پنهان می‌کند.
گلاستر: پس چرا با این جدیت (؟) سعی دارید آن نامه را پنهان کنید؟
ادموند: خبری ندارم، سرورم.
گلاستر: چه سندی را می‌خواندید؟
ادموند: هیچ، سرورم.
گلاستر: خبری ندارید؟ پس چرا با این شتاب (؟) آن نامه را در جیبتان گذاشتید؟ ماهیت هیچ، نیازی به پنهان کردن خود ندارد. بگذارید نگاهی به آن بیندازم. زود باش اگر هیچ است، نیازی به عینک ندارم.
ادموند: سرورم، تمنا دارم مرا عفو بفرمایید. نامه‌ای از سوی برادرم است که فرصت نکردم تمام آن را بخوانم و تا آنجایی که خوانده‌ام، پسندیده نمی‌دانم آن را ببینید.

سپس با ترجمه‌ی « earnestly» برخورد می‌کنیم که جواد پیمان آن را «آزمندانه و با شتاب» می‌خواند، ولی علی سلامی آن را «جدیت» ترجمه می‌کند اما متاسفانه معنای آن لحظه را به طور کلی تغییر داده است. ادموند، در این جا به معنای واقعی کلمه شتاب‌زده عمل می‌کند، نه اخم می‌کند، نه قیافه می‌گیرد، نه جدی رفتار می‌کند. جالب اینجاست که کمی بعد، در ترجمه‌ی علی سلامی نیز از همان کلمه‌ی «شتاب‌زده» استفاده می‌شود.

در بخشی دیگر کلمه‌ی «paper» را می‌بینیم که به همان «نامه‌» اشاره دارد، ولی توسط سلامی به «سند» ترجمه شده است. انگار یک باره کلمات از حالت عامیانه و ساده خارج شده و به اشتباه به غنا رسیده است. گرچه ممکن است کلمه‌ی «سند» نسبت به «نامه» سنگین‌تر باشد، ولی اشتباه ترجمه شده است.

در بخشی دیگر عبارت «نیازی به عینک ندارم» را می‌بینیم که باز هم به اشتباه ترجمه شده است. کلمه‌ی spectacles در مترجم گوگل، به «عینک، در حالت جمع» ترجمه می‌شود. اما آیا واقعا منظور گلاستر از آن جمله «نیاز به عینک» است یا می‌خواهد بگوید «اگر هیچی در نامه نباشد، پس به آن نگاه نمی‌کنم»؟ آیا واقعا «نیازی به عینک ندارم» در این بخش از متن، معنی می‌دهد؟

در آخر می‌توان به افزودن سلیقه‌‌ای «فرصت نکردم» به جمله‌ها اشاره کرد که در کل، متن را از دوره‌ی رنسانس به پست مدرن پرتاب می‌کند و ما را به یاد کسانی می‌اندازد که فرصت کافی برای پاسخ دادن به پیام ما در تلگرام نداشته‌اند.

علاوه بر این، می‌توان به ترجمه‌ی « پسندیده نمی‌دانم» اشاره کرد. در نسخه‌ی انگلیسی ما با جمله‌ی «I find it not fit for your o’erlooking» مواجه می‌شویم. عبارت not fit for  دقیقا لحنی از ادموند را نشان می‌دهد که نامه را در پیش چشم گلاستر، کاملا حقیر و خرد نشان می‌دهد و این، نحوه‌ی صحیح صحبت کردن با یک والامقام در دوره‌ی رنسانس است. جواد پیمان آن را به صورت « چنین دریافته‌ام که ارزش مطالعه‌ی شما را ندارد.» ترجمه می‌کند و شایسته‌ی تقدیر است. اما علی سلامی، آن را به صورت «پسندیده نمی‌دانم آن را ببینید» ترجمه کرده است. این به عبارتی لحن حقیر ادموند را به حالتی گستاخانه تغییر می‌دهد که آن زمان، اصلا پسندیده نبود (و حتی ممکن بود منجر به اعدام شود).

با این اوصاف می‌توان به نتیجه رسید که با توجه به اشتباه‌ها و برخی بخش‌های سلیقه‌ای در ترجمه‌ی علی سلامی، اگر می‌خواهید نسخه‌ی ترجمه شده‌ی شاه لیر را بخوانید، بهتر است که ترجمه‌ی جواد پیمان را مطالعه کرده و از آن خواندن آن لذت ببرید.

دسته بندی شده در: